مقایسهی ارزش سنت پیامبر نزد شیعه و سنی
میگویند: با وفات پیامبر دین تکمیل و قرآن و سنت قانون جاودانی و ضمانت شده گردید. جانشینان پیامبر دیگر واضع وتشریع کننده قوانین الهی نبودند و فقط مجری قوانین لازم بود که به حق، اصحاب حضرت رسول خوب از عهده این کار برآمدند و طبق دستور آیه شریفه «وَ أَمْرُهُمْ شُورَی بَینَهُم(شوری:38)» با مشورت و رأی همگانی جانشین پیامبر را برگزیدند.
پاسخ:
اعضا و جوارح هر انسان زیر فرمان اوست. خدای تعالی این اعضای فرمانبر را خودسر ننهاده، با این که آنها قوای لازم برای حرکت را دارند. پروردگار به حکمت بالغهی خود برای آنها فرمانده و سرپرست آفریده و آن دل آدمی است تا آن گونه که دل میخواهد عمل نمایند. هر یک از اعضا به دستور او به وظیفهی خود عمل میکند و جلب منفعت و دفع ضرر مینماید. خدای حکیم پیامبری میفرستد که آقا و سرور تمام انبیاء و افضل و خاتم آنها است و دینش کاملترین آئینهای پیامبران گذشته و پایدار تا روز قیامت است و کتابش ختم کنندهی همهی کتابهای آسمانی است. طبیعی است که این نظام این در بیانی ثقیل عرضه شود: «إِنَّا سَنُلْقی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلاً (المزمل : 5) (ما بر تو سخنی ثقیل القاء میکنیم). فهم و اجرای سخنی که برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز ثقیل است، نیاز به فرد خاص دارد و از عهدهی فرد عادی برنمیآید. با این همه، آیا ممکن است خدای حکیم توانا بعد از رسولش، دین جاودانی خود را بدون سرپرست رها سازد و بندگان را در سرگردانی و تردید و اختلاف به رأی خود واگذارد؟ آیا جا نداشت که هم چون اعضای بدن، برای دین و جامعهی انسانی نیز پیشوائی قرار دهد که در حیرت و تردید به او ارجاع دهند؟!!
نکتهی دیگر در این پرسش، این است که جانشینان حضرت دیگر جعل شریعت نمیکردند و باید تابع سنت آن حضرت میماندند.ابتداء کامل بودن دین و قانون جاودانی بودن قرآن و سنت را در مکتب اهل بیت صلوات الله علیهم را به اختصار توضیح میدهم.
قرآن میفرماید: «مَا عِندِی مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ یَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَیرُْ الْفَاصِلِینَ (الانعام : 57)» (آنچه را به شتاب خواستار آنید در اختیار من نیست. فرمان جز به دست خدا نیست، که حق را بیان مىکند، و او بهترین داوران است) و میفرماید: «ثُمَّ رُدُّواْ إِلىَ اللَّهِ مَوْلَئهُمُ الْحَقِّ أَلَا لَهُ الحُْکْمُ وَ هُوَ أَسرَْعُ الحَْاسِبِینَ (انعام :62)» (سپس به سوى خدا، مولای راستینشان، بازگردانده شوند. بدانید که فرمان از آن او است و او از همه حسابگران شتابندهتر است) و میفرماید: «إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُواْ إِلَّا إِیَّاهُ ذَالِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لَکِنَّ أَکْثرََ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ (یوسف : 40)» (فرمان جز از آن خدا نیست، فرمان داده است که جز او را نپرستید. این است دین راست و استوار و لیکن بیشتر مردم نمىدانند) بنابر این، تنها حقّ تعالی میتواند تشریع حکم نماید. هم چنین قرآن کریم میفرماید: «وَ مَا ءَاتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نهََئکُمْ عَنْهُ فَانتَهُواْ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ(حشر:7)» (آنچه را پیامبر به شما داد بگیرید و از آنچه شما را بازداشت باز ایستید و از خدا پروا کنید، که خدا سخت کیفر است.) به نص این آیه به رسو ل اکرم (صلی الله علیه و آله) از باب تعظیم و تجلیل، اجازهی جعل بعضی احکام تفضل شده است. مثلا قرآن خمر را حرام نموده و آن حضرت تمام مست کنندهها را حرام نموده و فرموده «کلّ مسکر حرام». پیامبر، بیاذن حقّ تعالی، نمیتواند حکمی جعل نماید و نمیتواند حلال خدا را حرام نماید و حرام خدا را حلال کند؛ و هیچ کس حق ندارد آنچه خدا یا رسولش حلال نموده حرام نماید، یا آنچه خدا یا رسولش حرام نموده حلال کند. بنابر حدیث شریف «ثقلین» که نزد شیعه و سنی قطعیت دارد، حلال و حرام به ارشاد ائمهی اهل بیت معصومین (صلوات الله علیهم) شناخته میشود و تمسک به کتاب و سنت از ارکان مکتب عملی آنها است و هرگز حرمتشکنی حلال و حرام خدا و زسول او را مجاز ندانستهاند. تدوین و حفظ احادیث و سنت نبوی از اساس اصول شیعه آل محمد (صلوات الله علیهم) به تعلیم آن خاندان وحی محسوب میباشد1.
اما در مکتب خلفا، کامل بودن دین و قانون جاودانی بودن قرآن و سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در قول و عمل پذیرفته نشده است. در این مورد به یک مورد بدعتهای خلفا اکتفا میکنم. البته بیان مفصل بدعتهای خلفا به چند مجلد میرسد.
-
ابوبکر پس از آن که تکیه بر مسند خلافت نشست؛ دستور داد همهی احادیث رسول الله صلی الله علیه وآله را را جمعآوری کردند و سوزاند و از نقل و بیان احادیث آن حضرت منع کرد2. از بحث جامع در این حادثهی تأسف بار برای رعایت اختصار به اشاره اکتفا کردم. اما عجیب است که خلیفهی اهل سنت کسی باشد که سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را آتش میزند.
-
عمر بن خطاب به وصیت ابوبکر که در حال غش و بیهوشی او را بر مسند خلافت نشاند3، منع از نقل احادیث نبوی را به شدت ادامه داد 4. به تمام نمایندگانش در بلاد اسلامی بخشنامهی «تجرید القرآن عن السنة» صادر نمود و از تفسیر قرآن به شدت جلوگیری کرد. حتی به جرم سؤال از معنای آیهای از قرآن تازیانه زد5. طبری در تاریخش گوید: عمر داشت میگفت: قرآن را تنها بگذارید و هرگز تفسیرش نکنید و روایت از رسول خدا (صلی الله علیه «وآله» وسلم) را بسیار کم کنید من شریک و همراه شمایم6. البته منع از روایت سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) توسط خلفا نکتهای قطعی نزد خود اهل سنت است و کسی نتوانسته آن را انکار نماید.
-
عثمان و معاویه و سایر خلفای بنیامیه همان سیاست را ادامه دادند7. تا این که در سال 100 هجری عمر بن عبدالعزیز در مسند خلافت نشست و بخشنامه نمود که دین در حال کهنه شدن است؛ علما و ائمهی جمعه و جماعات احادیث نبوی را تدوین نمایند.8
-
با وجود چنین منعی معاویه برخی از اصحاب، چون ابوهریره و سمرة بن جندب و از تابعان مقاتل بن سلیمان و عروة بن زبیر را با قرارداد جعاله مأمور جعل حدیث از زبان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) کرد تا در فضائل خلفا، به خصوص در مورد بنیامیه، و در مزمت و تقبیح بنیهاشم به خصوص در مورد علی و اولاد علی (صلوات الله علیهم) بسازند9.
-
اگر کتابهای اهل سنت با دقت علمی و فکری و عقلانی بررسی شود، به وضوح روشن است احادیث فضائل خلفا و بنیامیه در عصر سلطنت معاویه و به دستور وی جعل و ساخته شروع و خلفای بعدی این احادیث مجعوله تدوام پیدا کرده است. اما بنیانگذار هر روش، چه صحیح باشد و چه باطل، شروع کنندهی آن است و بنیانگذار این بدعت ویرانگر دین جز ابوبکر نمیباشد!!
اساس آئین محمدی (صلوات الله علیه و آله) قرآن کریم است که خدای تعالی آخرین کتاب آسمانی قرار داده و به پیامبر خاتم الانبیاء و افضل همهی آن را نازل کرده است. شریعت او تا روز قیامت پایدار و مستمر است. آیا ممکن است خدا، یا نبی او یا پیروان واقعی سنت او رضایت به خلافت کسی بدهد که آنچه از احادیث پیامبر نوشته شده بود، آتش بزند و بسوزاند و مانع از نقل احادیث نبوی شود؟! ممانعت از نقل و کتابت احادیث نبوی با بهانههای واهی جز خیانت به اسلام معنی و مفهوم ندارد.
از جمله اهداف خلفا از منع کتابت و نقل احادیث نبوی دو چیز بود:
-
فضائل ومناقبی که رسول الله (صلی الله علیه وآله) دربارهی عترت طاهرهاش در موارد حساس و در زمینههای متعدد به حکم پروردگار بیان فرموده بود، باگذشت زمان و مرگ صحابه که از آن حضرت شنیده و دیده بودند به بوتهی فراموشی سپرده شود. لکن چراغی که ایزد برفروزد، هر آن کس پف کند، ریشهاش بسوزد. مخالفان عترت طیّبه (صلوات الله علیهم) از این سیاست نکبت بار جز وزر و وبال و عذاب آخرت و خلود در آتش جهنم در مقابل چند روز خوشگذرانی دنیا نتیجه نگرفتند. قرآن میفرماید: «تِلْکَ الدَّارُ الاَْخِرَةُ نجَْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فىِ الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ (قصص : 83)» (این سرای آخرت را برای کسانی نهادهایم که در زمین سرکشی و فسادی نخواهند و سرانجام از آنِ پرهیزگاران است).
-
فرصتی برای جعل فضائل کذبی برای خود و تقبیح و مزمت بنیهاشم به خصوص دربارهی علی امیرالمؤمنین و آلش (صلوات الله علیهم اجمعین) پیدا شود. این سیاست به خصوص در عصر معاویه از زبان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) توسط مزدوران دربار خلافت ترویج میشد و اسائهی ادب و سبّ آن حضرت را از واجبات در افکار عمومی به حساب آورده بودند. این موضوع به تفصیل در جلد8، 9 و 10 «الغدیر» از علامهی امینی و «تدوین السنة الشریفه» از محقق توانا سید محمد رضا حسینی جلالی بررسی شده است. نکتهی مایهی تأسف این است که اهل سنت از معاویه با نیکی وخوبی یاد میکنند و نمیخواهند بین خوب و بد به روش عاقلانه و عالمانه فرق گذارند و حسابشان را از هم جدا نمایند؛ در حالی که سبّ علی امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) را جزو عبادات به حساب آورد و بندگان مخلص خدا را به قتل رسانده است و شرورترین موجود در طول تاریخ میباشد؛ خدا و رسولش نبز به او لعنت کردهاند. آنان لعن معاویه را با عنوان حرمت سبّ صحابه حرام میدانند؛ اما سبّ علی امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) را برای توجیه کردار و گفتار معاویه نتیجهی اجتهادش دانستهاند!! در حالی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«یا علی من سبّک فقد سبّنی ومن سبّنی فقد سبّ الله » (ای علی هر که تو را دشنام دهد، مرا دشنام داده و هر که مرا دشنام دهد، خدا را دشنام داده است).10
توطئهی جداسازی قرآن از سنت و تنها گذاشتن قرآن و جلوگیری از تفسیر و بیان مفاهیم و معانی آن و مخالفت با سنت رسول الله حادثه اسفباری است که قبل از وفات نبی اکرم (صلوات الله علیه و آله) برنامهریزی شده بود. هدف این بود که نگذارند حق به صاحب حق برسد و درِ خانهی اهل بیت رسول الله (صلوات الله علیه و آله) بسته شود. بعد از برگشت از حجةالوداع و انتصاب علی امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) توسط رسول خدا (صلی الله علیه و اله) به امامت وخلافت، دشمنان آن حضرت اجتماع کردند و معاهدهای نوشتند که با درمورد خلافت ولایت علی (علیه السلام) با پیغمر (صلی الله علیه و آله) مخالفت نمایند. سالم مولی ابیحذیفه گفت: من اول متعهد به آن معاهده هستم. اول چیزی که در صحیفهی معاهده نوشته شده بود، نقض بیعت با علی (علیه السلام) بود که در روز غدیر بیعت کرده بودند وتهنیت گفته بودند11 تا امر به ابوبکر و عمر و ابی عبیده و سالم مولی ابیحذیفه واگذار شود. چهل نفر از اصحاب عقبه به این امر گواهی دادهاند12. این نکته از گفتار خود حضرات علمای اهل سنت در کتابهای خودشان به وضوح پیدا است13.
1مراجعه شود بکتاب الشیعة وفنون الاسلام: 27و28؛ وبه تدوین السنة الشریفة : 113تا 194؛ اضواءعلی السنةالمحمدیة: 172
2تذکرة الحفاط ذهبی 1: 3 و5 السنة قبل التدوین محمد عجاج مصری :103 اضواء النبوة: 49
3تاریخ الخمیس2: 240و241 شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید1: 145؛ تاریخ الطبری 3: 429؛ تاریخ الکامل ابن اثیر2: 292 طبقات الکبری ابن سعد3: 274 صواعق المحرقة53 وغیر اینها از کتابهای معتبر خودشان
4سنن دارمی1: 85؛ سنن ابن ماجة1: 16؛ تذکرة الحفاظ 1: 3؛ تقیید العلم خطیب بغدادی49؛ طبقات ابن سعد 1: 40
5تذکرةالحفاظ:1: 3و7؛ مجمع الزوائد1 :149؛ سنن ابنماجة 1: 16؛ مستدرک حاکم1: 102
6شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید 12: 93
7طبقات ابن سعد 2: 100؛ مسند احمد 2: السنة قبل التدوین: 97و 459؛ صحیح مسلم3: 718کتاب الزکاة باب النهی عن المسألة مسند احمد4: 99؛
8الحدیث والمحدثون محمد ابو زهو 126 ؛ تدریب الراوی 1:40
9شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید4: 64 تا 72.
10ینابیع المودّة: 52-؛205 -246 -247؛ خصائص نسائی:24 ؛مستدرک الصحیحین3: 121؛ نور الابصار73 و در حاشیه آن اسعاف الراغبین:142؛ ذخائر العقبی: 66؛ کنز العمال5: 30
11مسند احمد 4: 281؛ سرّ العالمین ابو حامد غزالی: 9؛ فیض القدیر6: 217؛ ذخائر العقبی: 68؛ تفسیر مفاتیح الغیب12: 49؛ الریاض النظرة2: 170؛ تاریخ بغداد8: 290
12ارشاد القلوب2: 333؛ روضة الکافی:179ح202
13تاریخ طبری4: 277؛ شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید16: 265؛ العقد الفرید4: 274؛ نهایة اللغة ابن اثیر3: 170 کنز العمّال7: 232؛ طبقات ابن سعد2: 54؛ السیرة ابن کثیر4: 480 و در غیر اینها.
- ۸۹/۰۲/۱۴