بسیار گفته میشود که صحابه ابوبکر را به خلافت انتخاب کردند و بر مبنای عدالت صحابه، از این جهت برای مشروعیت خلافت وی استدلال میکند. اما آیا چنین است؟ دلایل متعددی بر خلاف آن است و در این جا به مختصری قناعت میشود:
- ۰ نظر
- ۲۹ خرداد ۸۹ ، ۱۱:۰۵
بسیار گفته میشود که صحابه ابوبکر را به خلافت انتخاب کردند و بر مبنای عدالت صحابه، از این جهت برای مشروعیت خلافت وی استدلال میکند. اما آیا چنین است؟ دلایل متعددی بر خلاف آن است و در این جا به مختصری قناعت میشود:
همهی تاریخنویسان ومحدثین اهل سنت گفتهاند رسول الله (صلی الله علیه و آله) به تمام سران مهاجر و انصار به فرماندهی أسامة بن زید امر کرد به جنگ روم بروند. شیخین هم جزءکسانی از اصحاب بودند که حق باز ماندن از لشگر اسامه نداشتند1. ابوبکر از همراهی با سپاه اسامه خودداری کرد؛ در حالی که پیامبر او را به شرکت در سپاه اسامه فرمان داده بود و اسامه هم غلام ابوبکر را فرمانده او ساخته بود. پیامبر پیوسته فرمان حرکت و خروج از مدینه را به لشکر اسامه میفرمود و میگفت: «سپاه اسامه را با ساز و برگ روانه کنید، لعنت خدا بر کسی که از همراهی با سپاه سرباز زند.» در مورد تخلف از لشگر اسامه نهی مؤکد صادر نمود و فرمود: «جهّزوا جیش أسامة لعن اللهُ من تخلّف عنه»2 وخدای تعالی میفرماید: «وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الهَْوَی * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ یُوحَی (النجم : 3-4)» از کتابهای حدیثی و تاریخی معتبر روشن میشود هیچ کس حق ترک لشگر را نداشت و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر متخلفان به صراحت نفرین ولعن کرده است.
1شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید1: 159؛ 160؛ و9: 196و197 السیرة الحلبیة3: 207؛ تاریخ الکامل ابن اثیر2: 215 البدایة والنهایة6: 335؛ تاریخ الخمیس2: 154 جامع الاحادیث 13: 211؛ فتح الباری8: 115 وغیر اینها از کتابهای معتبر حضرات اهل سنت.
2الملل والنحل1: 23 شرح نهج البلاغة ابن الحدید 6: 52 به نقل ار کتاب سقیفه ابوبکر جوهری که مسندا از عبد الله بن عبد الرحمن روایت میکند و غیر اینها از کتابهای معتبر برادران اهل سنت.
کتاب سیرهی رسول الله (صلی الله علیه و آله) (ابن هشام) چنین به نقل قول میپردازد: چون رنجوری پیامبر سخت شد و به نماز نتوانست رفتی و وقت نماز رسید و بلال به قاعده هر روز آواز داد و قامت گفت و جماعتی پیش پیغمبر نشسته بودند. ایشان را گفت بروید و ابوبکر را بگویید تا با مردم نماز کن. عبدالله بن زمعة بن المطلب بن اسد حاضر بود و گفت من برخاستم که بروم ابوبکر را بگویم تا با مردم نماز کند. برفتم و ابوبکر در مسجد حاضر نبود و عمر را گفتم یا عمر بر خیز و با مردم نماز کن. عمر را آواز درشتی بود و چون گفت الله اکبر، پیامبر در اندرون حجره آواز وی را شنید. فرمود: «فأین ابوبکر یأبی الله ذلک و المسلمون یأبی الله ذلک و المسلمون» کجاست ابوبکر که خدای و اهل اسلام نپسندند که چون ابوبکر حاضر باشد دیگری امامت کند و دو بار تکرار کردند. کس فرستاد ابوبکر را بخواند و او را بفرمود تا دیگر بار با مردم نماز کرد1.
1مآخذ سابق: 303
سند این حدیث دو اشکال دارد:
این روایت را ابن اسحاق از عبدالرحمن بن عبدالله نقل میکند. ذهبی در میزان الاعتدال چند نفر به نام عبدالرحمن بن عبدالله نام میبرد که همگی یا دروغ پرداز یا ضعیف یا نقل کنندهی مناکیر شناخته میشوند.
سندش مجهول است متن سند را از سیره ابن هشام میآورم: قال ابن اسحاق: و حدثنی عبد الرحمن بن عبد الله عن بعض آل ابی سعید بن المعلی1. حتی اگر در مورد عبدالرحمن راه مفر درست کنند (بعض آل) مجهول است؛ یعنی معلوم نیست نقل کنندهی این حدیث کیست و حدیث مجهول ارزش استنادی ندارد. بنابر این سند حدیث از دو جهت مخدوش است.
البته جاعلان توجه نکردهاند که چنین متنی طعن بر ابوبکر است؛ نه تمجید او. زیرا دوستی خدا و ابوبکر را غیر قابل جمع میداند؛ در حالی که «الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى» اجر رسالت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است و با دوستی خدا هماهنگ است. متن حدیث ساختگی بودنش از سندش و از الفاظش پیدا است و کسی بخواهد احادیث ساختگی را در فضیلت ابوبکر را یک جا با دقت علمی ملاحظ نماید به مجلدات 5-6-7-8 الغدیر علامه امینی و یا ترجمه آن مجلدات مراجعه نماید. چون این مختصر گنجایش بررسی سند و متن آنها را ندارد.
1سیرة النبویة ابن هشام 4: 299 طبع بیروت
اسمش عبدالله است. در جاهلیت عبدالکعبه نامیده میشد. اسم پدرش عثمان و اسم مادرش سلمی یا لیلی دختر صخربنعامر بود1. و در سال دوم عامالفیل متولد شده و بعد از حدود چهل سال به بتپرستی اسلام آورد2. دروغپردازان وحدیثسازان به سبقت او در ایمان احادیثی ساختهاند که علامه امینی (رضوان الله علیه) به تفصیل با استناد به کتابهای علمای بزرگ اهل سنت جعلی و ساختگی بودن آنها را آشکار کرده و جای شک و تردید نگذاشته است3. هم چنین علمای اهل سنت نتوانستهاند از وی سخن و بیانی علمی بیابند.
مورخان و محدثان اهل سنت اثری از ابوبکر در پیشبرد اسلام در غزوات رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نتوانستهاند با سند و دلیل بازگو کنند. اما در جنگ خیبر و أحد فرار وی و عمر را در کتابهای حدیثی و تاریخی نقل کردهاند4. در جنگ بدر هر دو سخنی گفتند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از آن دو روی گردانید5.
1معارف ابن قتیبة: 73
2شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید13: 215
3الغدیر7: 271 تا280 و309 تا312.
4مستدرک الصحیحین3: 37؛ کنز العمال 6: 394-5: 274و283و 284 مجمع الزوائد هیثمی9: 124؛
5مسند احمد3: 219-257
ابنعبدربّه اندلسی در عقدالفرید که امیرمؤمنان ناراحتی خود را در چندین جا و بالای منبر ناراحتی خود را از اصحاب که از آنها آ زار بسیار دیده بازگو میکرد. در خطبهای فرمود: خدا از رفتگان درگذرد، دو مرد درگذشتند و سومین چون زاغی برخاست. جز به شکم خود نمیاندیشید. وای بر او، اگر بالش را میچیدند و سرش را میبریدند، برایش نیکوتر بود. بنگرید اگر شایستهی انکار یافتید، انکار کنید و اگر پذیرفتنی بود، بپذیرید. بدانید که نیکان عترت من شکیباترین خلق در کودکی و داناترین ایشان در بزرگیاند. آگاه باشید علم ما اهل بیت از علم خدا است و حکم ما از حکم الله است و از راستگو شنیدهایم. اگر از آثار ما پیروی کنید به روشناییهایمان هدایت یافتید. پرچم حق با ما است، هر که از آن پیروی کند به ما پیوندد و هر که از آن واماند غرق میگردد. همانا سرافرازی هر مؤمن از ما است و به سبب ما بند خواری از گردنشان گسسته میشود. خداوند با ما آغاز کرد و با ما پایان خواهد داد.1
1عقد الفرید2: 113 ابن عبد ربه من الجمهور أن أمیر المؤمنین کان یتألم من الصحابة کثیرا فی عدة مواطن و علی رءوس المنابر و قال فی بعض خطبته: عفا الله عما سلف سبق الرجلان و قام الثالث کالغراب همه بطنه ویله لو قص جناحه و قطع رأسه لکان خیرا له انظروا فإن أنکرتم فأنکروا و إن عرفتم فاعرفوا ألا إن أبرار عترتی و أطائب أرومتی أحلم الناس صغارا و أعلمهم کبارا ألا و إنا نحن أهل البیت من علم الله علمنا و بحکم الله حکمنا من قول صادق سمعنا فإن تتبعوا آثارنا تهتدوا ببصائرنا معنا رایة الحق من تبعها لحق و من تأخر عنها غرق ألا و بنا عزة کل مؤمن و بنا تخلع ربقة الذل من أعناقهم و بنا فتح الله و بنا ختم الله.
شیخ عبد الرؤف مناوی، در کتاب فیض القدیر گوید با اشاره به روایت «فاطمة بضعة منی) میگوید: «سهیلی بر اساس این روایت استدلال کرده است همانا هرکس فاطمه را سب کند کافر است؛ چون رسول خدا به او غضب میکند و این که او افضل از شیخین است»1. به این عبارت به دور از تعصب و با روح آزاداندیشی و بینش عالمانه دقت شود.
1فیض القدیر4: 551 (إستدلّ به سهیلی علی ان من سبّها کفر لانه یغضبه و أنها أفضل من الشیخین)
أبو بکر گفته است: «أقیلونی فلست بخیرکم»1 (مرا رها کنید من بهترین شما نیستم). در این گفته چه صادق باشد چه تعارف و تواضع کند، در هر دو صورت صلاحیت تصدی خلافت را ندارد.
1الامامة السیاسة 1: 14؛ شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید1: 58؛ 17: 158؛ کنزالعمال کتاب الخلافة3: 132و135و141
در کنزالعمال آمده ابوبکر خطاب به مردم گفت: «أفتظنّون أنی أعمل بسنّة رسول الله (صلی الله علیه و آله)؟ إذن لا أقوم بها. إن رسول الله (صلی الله علیه و آله) کان یعصم بالوحی وکان معه ملک. وإن لی شیطانا یعترینی فإذا غضبت فجتنبونی»1 (شما گمان دارید من به سنت رسول خدا عمل میکنم؟ من آن را بر عهده ندارم. آن حضرت معصوم به عصمت وحی است وفرشته ی همراهش است و مرا شیطان پوشانده اگر غضبناک شدم از من پرهیز کنید). هم چنین از ابوبکر نقل شده که گفته: شیطانی با من است که مرا میپوشاند، از تسلطش رهائی ندارم، کمکم کنید و اگر گمراهم کرد مرا به پا دارید «إن لی شیطانا یعترینی فإن استقمت فأعینونی و إن زغت فقومونی2».
1کنز العمال3: 136
2الامامة والسیایة 1: 16؛ صواعق المحرقة: 7؛ شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید 6: 20؛تاریخ طبری2: 440؛طبقات ابسعد3قسم1: 129؛ مجمع الزوائد هیثمی5: 183