مکتب ثقلین

شیخ طوسی اعلی الله مقامه گوید: محمد بن خالد طیالسی روایت می‌کند ازسیف بن عمیره گفت با صفوان ابن مهران جمال و جماعتی از شیعیان بعد از آن که امام صادق (علیه‌السلام) از حیره1 به مدینه رفت، ما به نجف رفتیم. بعد از زیارت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) صفوان روی خود را به جانب قبر امام حسین (علیه‌السلام) گردانید و به ما گفت: حسین (علیه‌السلام) را از این مکان سمت بالاسر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) زیارت کنید؛ زیرا از اینجا امام صادق (علیه‌السلام) به سوی امام حسین (علیه‌السلام) اشاره کرد و من در خدمتش بودم و زیارت نمود. سیف گفت: با دعائی که علقمه محمد الحضرمی از امام باقر (علیه‌السلام) برای روز عاشورا روایت کرده بود زیارت نمود. سپس دو رکعت نماز در بالاسر حرم امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بجا آورد و پس از اینکه امیرالمؤمنین (علیه السلام) را وداع نمود و به جانب قبر حسین (علیه‌السلام) اشاره کرد و وداع کرد و پشت سر آن این دعا خواند: «یا الله یا الله یا الله یا مجیب دعوة المضطرین...»

این همان دعای مشهور به دعای علقمه است که به جا بود به نام صفوان مشهور شود. سیف بن عمیره ادامه می‌دهد: از صفوان پرسیدم: علقمة بن محمد این دعا را برای ما از امام باقر (علیه‌السلام) روایت نکرده؛ بلکه تنها زیارت را نقل کرد. آیا این دعا از آن زیارت است؟ صفوان گفت: من در خدمت امام صادق (علیه‌السلام) به این مکان وارد شدم زیارت را به شیوه­ای که من بجا آوردم، انجام داد و با این دعا هنگام وداع دعا کرد. بعد از آنکه دو رکعت نماز گذارد چنانکه ما نماز گذاشتیم و وداع کرد چنانکه ما وداع کردیم.

بعد از این صفوان گفت: حضرت صادق (علیه‌السلام) به من فرمود: به خواندن این زیارت ملزم و متعهد باش و با این دعا، دعا کن. هر کس با این زیارت از نزدیک یا از دور آن حضرت را زیارت کند و سپس با آن دعا، دعا کند، من نزد خدای تعالی ضامنم که زیارتش مقبول و وسعیش مشکور شود و سلامش بدون مانع، به آن حضرت برسد و حاجت او برآورده گردد هر چقدر بزرگ باشد و او را ناامید نگرداند. ای صفوان این زیارت را تضمین شده به این ضمانت از پدرم نقل می‌کنم و پدرم از پدرش علی بن حسین تضمین شده به این ضمانت « وَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْن‏2»[او از پدرش حسین (علیه‌السلام) تضمین شده به این ضمانت]، و حسین از برادرش حسن تضمین شده به این ضمانت؛ و حسن از پدرش امیرالمؤمنین (علیهما السلام) تضمین شده به این ضمانت، و امیرالمؤمنین از رسول الله (صلی الله علیه و آله) تضمین شده به این ضمانت، و رسول الله (صلی الله علیه و آله) از جبرئیل (علیه‌السلام) تضمین شده به این ضمانت، وجبرئیل از خدای عزّ و جلّ تضمین شده به این ضمانت؛ باز گو کرده‌اند.

به تحقیق خدای (عزّ و جلّ) سوگند یاد کرده است: هر کس حسین (علیه‌السلام) را با این زیارت، از دور یا نزدیک، زیارت کند و با این دعا، دعا کند، زیارتش را قبول می‌کنم و خواسته­اش را، هرچه باشد، برآورده می‌سازم؛ وهرچه بخواهد می‌دهم؛ آنگاه نه تنها نومید از محضر من باز نمی گردد؛ بلکه حاجتش بر آورده شده وبا نیل به بهشت و آزادی از دوزخ، او را شادمان و با چشم­روشن باز می گردانم. و به هرکس شفاعت طلبد جز درباره ناصبی دشمن ما اهل بیت (صلوات الله علیهم) شفاعتش پذیرفته می‌شود. و خدای تعالی نسبت به آن سوگند به ذات اقدسش یاد کرده و ما را و ملائک خد را بر این گواه گرفته است.

سپس جبرئیل گفت : یا رسو ل الله (صلی الله علیه و آله) خدای تعالی برای خوشحالی و بشارت به تو و نیز برای خوشحالی و بشارت به علی و فاطمه و حسن و حسین و پیشوایان از فرزندان تو و شیعیانتان؛ و ای محمد این شادی وسرور تا روز رستاخیزپاینده باد. سپس ابوعبدالله امام صادق (علیه‌السلام) به من فرمود : یا صفوان هر گاه ترا به پیشگاه خداوند حاجتی باشد، هر جا باشی، این زیارت را بجا آور و این دعا را بخوان و حاجتت را بخواه؛ البته از سوی خدا برآورده می‌شود و خدای تبارک و تعالی و رسولش به وعده خود خلف نمی‌کنند؛ احسان و ستایش از آن خدا است .3

1 الحیرة: البلد القدیم بظهر الکوفة ومحلة معروفة بنیسابور نهایة (اللغة لابن اثیر1: 467). ودر فرهنگ فارسی دکنر معین5: 470 حیره در یک فرسنگی کوفه از شهرها قدیمی در زمان ساسانیان بنا گردید و بر آن حاکم تعیین می کردند بعد از آنکه بدست مسلمانها ا فتاد ببنای کوفه تنزل کرد ودر قرن چهارم هجری بکلی از میان رفت.

2این عبارت در متن مصباح المتهجد نیست. اما در متن «المزار الکبیر» نوشته محمد بن جعفر بن مشهدی (م610ق) آمده است؛ ودربحار الانوار که از مصباح شیخ نقل کرده و ظاهر سیاق عبارت نشان می‌دهد از سقط قلمی می باشد

3مصباح المتهجد: 780 و روى محمد بن خالد الطیالسی؛ عن سیف بن عمیرة قال: خرجت مع صفوان بن مهران الجمال و عندنا جماعة من أصحابنا إلى الغری بعد ما خرج أبو عبد الله علیه السلام فسرنا من الحیرة إلى المدینة؛ فلما فرغنا من الزیارة صرف صفوان وجهه إلى ناحیة أبی عبد الله الحسین علیه السلام؛ فقال لنا تزورون الحسین (علیه‌السلام) من هذا المکان من عند رأس أمیر المؤمنین (علیه‌السلام)؛ من هاهنا أومأ إلیه أبوعبدالله الصادق (علیه‌السلام) و أنا معه قال: فدعا صفوان بالزیارة التی رواها علقمة بن محمد الحضرمی عن أبی جعفر علیه السلام فی یوم عاشوراء. ثم صلى رکعتین عند رأس أمیر المؤمنین علیه السلام؛ وودع فی دبرها أمیر المؤمنین و أومأ إلى الحسین بالسلام منصرفا وجهه نحوه وودع و کان فیما دعا فی دبرها «یا الله یا الله یا الله یا مجیب دعوة المضطرین ... »

  • عین الله حسنی

روش حکیمانه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در نهادینه سازی فضیلت حدیث کساء و در تجلی اعتقاد به اعلی مرتبه طهارت مشمولین عنوان ملکوتی «اهل البیت» ایجاب می کند فضیلت رویداد کسا باید در هسته آن جستجو شود و آن بیانگری آیه کریمه تطهیر و عصمت آن نخبگان آفرینش صلوات الله علیهم به عصمتی فراتر از عصمت سایر اولیاء مقربین پروردگار می‌باشد و این امر مهم به صریح کتاب و سنت و به حکم عقل رکنی از ارکان رهبریت و هدایت آن برگزیدگان آفرینش است. بنابر این، جنبه مهم این رویداد، تاریخیت آن نیست؛ بلکه عقیدتی بودن آن است. بنابر این، ایجاد باور و اعتقاد عمومی در امت اسلامی به بیانگری آیه تطهیر درباره عصمت و طهارت مشمولین عنوان اهل البیت امری ضروری می­باشد؛ زیرا این عصمت رکنی از ارکان رهبریت و امامت جهانیان تا روز واپسین است.

  • عین الله حسنی

معرفی فضائل ائمه هدی علیهم السلام آنگاه بیشتر ضروری مینماید که بدین نکته حسرت بار توجه کنیم که در ادوار مختلف تاریخ اسلام پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله عشیره مداران اموی و سایر زورمندان زرپرست که از همه هستی و حیات انسانی، جز ظاهر نتوانستند ببینند و جز بنا نهادن کاخ­های تمتع و هوس آرمانی نداشتند و آموزه های جاودان را تاب نیاورده و حتی گوشه هایی ناچیز از فضایل آنان را خطری ریشه کن در برابر خواسته های دنیوی خود می­دیدند. از این رو، تا آنجا که در توان داشتند با تبلیغات پردامنه در اذهان مردمان بی­خبر، بر تصویر ملکوتی آنان چنگ انداختند و به انکار تمام فضایل آنان کمر بستند و به مدد زر و زور خویش، مزدوران فرهنگی بدین کار گماشتند و اوراق تاریخ را به ناروا آلودند. این اقدام ضد خرد و ایمان آنان تنها بدین میزان محدود نماند و تمام عرصه های معارف دینی، از توحید نبوت و امامت و معاد تا فروع احکام دینی، را تحریف کردند و در آینه زنگار بسته خود کژتاب کردند.

برای زدودن این تحریفات، مجاهده ای علمی و فراوان بایسته است و وظیفه عالمان دینی است که بر آن همت گمارند. ما در این نوشتار تنها به بررسی یکی از بی­شمار فضایل آن بزرگواران که در جریان حدیث کساء و نزول آیه تطهیر بدان اشارت شده است، می­پردازیم؛ واقعه ای که از جمله حوادث روشنگری است که اندیشه و شیوه رسول اعظم صلی الله علیه و اله را برای تداوم هدایت و رهبری مسلمانان و جامعه اسلامی را نشان می­دهد.

یکی از وظایف مهم تربیت شدگان قرآن و عترت، شناخت درست مقام و فضیلت آهل بیت اطهار صلوات الله علیهم و شناخت موارد تهاجم فرهنگی علیه آن اصفیای پروردگار و فضایل آنها است. تهاجم فرهنگی بر قرآن و عترت تازگی ندارد و دیرینه و کهنسال است که البته اختصاص به مورد خاص ندارد. بلکه در تمامی مسایل اعتقادی توحید، نبوت، معاد و امامت و نیز در فروع دین جریان دارد. بررسی هر کدام این موارد فرصتی طولانی را می­طلبد که این مختصر گنجایش تمام آن را ندارد. بلکه موضوع پژوهش و تحقیق این نوشته، فضیلتی از فضایل اهل بیت صلوات الله علیهم حدیث کساء و نزول آیه تطهیر است.

  • عین الله حسنی

در کتاب پژوهشی درباره حدیث کساء به این حدیث دوم از جهت سند و متن اشکال­هایی وارد شده است که لازم است یک یک آنها به نوبت بررسی شود:

  • عین الله حسنی

منظور حدیث کساء معروفی حدیثی است که مؤمنان جهت برآورده شدن حاجتها و شفای مریضان و طلب مغفرت گناهان در مجالس دینی خود می‌خوانند

سند حدیث کساء معروف

شیخ عبدالله بن نورالله بحرانی در کتاب العوالم سند «حدیث کساء» را تا جابر چنین نقل کرده است:1

رأیت بخط الشیخ الجلیل السید هاشم البحرانی2، عن شیخه الجلیل السید ماجد البحران، عن الشیخ الحسن بن زین الدین الشهید الثانی، عن شیخه المقدس الاردبیلی، عن شیخه علی بن عبدالعالی الکرکی، عن الشیخ علی بن هلال الجزایری، عن الشیخ احمد بن فهد الحلی، عن الشیخ علی بن الخازن الحائری، عن الشیخ ضیاء الدین علی بن الشهید الاول عن ابیه، عن فخر المحققین، عن شیخه و والده العلامة الحلی، عن شیخه المحقق، عن شیخه ابن نما الحلی، عن شیخه محمد بن ادریس الحلی، عن ابن حمزة الطوسی صاحب ثاقب المناقب، عن الشیخ الجلیل محمد بن شهر آشوب، عن الطبرسی صاحب الاحتجاج، عن شیخه الجلیل الحسن بن محمد بن الحسن الطوسی، عن ابیه شیخ الطائفة الحقة، عن شیخه المفید، عن شیخه الکلینی، عن علی بن ابراهیم، عن ابیه ابراهیم بن هاشم، عن احمد بن ابی نصر البزنطی، عن قاسم بن یحیی الجلاء الکوفی3، عن ابی بصیر، عن ابان بن تغلب عن جابر بن یزید الجعفی عن جابر بن عبدالله الانصاری رحمة الله علیهم اجمعین.

1 شیخ عبداله پسر نورالله بحرانی از شاگردان مرحوم علامه مجلسی، و عالمی خبیر و محدثی ماهر و متتبع بود. علامه تهرانی می­نویسد: کتاب العوالم الموسوم جامع العلوم و المعارف و الاحوال من الایات و الاخبار و الاقوال، و هو الکتاب الکبیر الذی یزید علی مجلدات البحار بکثیر بل انه یبلغ مأة جلد، للعالم المتتبع الخبیر المحدث الشیخ عبدالله البحرانی. (الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج 15، ص 356)

علامه متتبع محمد باقر موسوی می­نویسد: الشیخ المحدث الماهر المتتبع الجلیل و المتبحر النبیل عبدالله بن نورالله البحرانی الذی هو صاحب کتاب العوالم الکبیر فی جمیع ما وجد عنده من الاخبار الواردة عن مولینا الائمة الاطهار فی مجلدات جمة تربو علی مجلدات کتاب بحارالانوار، و قد کان من تلامذة صاحب البحار و له الروایة عنه، و کأنه من جملة من اعانه علی التألیف المزبور. (روضات الجنات، ج 4، ص 254)

این القاب که علمای بزرگ از مرحوم شیخ عبدالله بحرانی متذکر و شخصیت علمی و وثاقت در نقل احادیث به صراحت بیان نموده‌اند، در صداقت او به نقل احادیث اولیایش صلوات الله علیهم کافی است. اهل علم و فرهیختگان شرح حال علما می‌دانند سلسله راویان حدیث کساء از شیخ عبدالله بحرانی تا احمد بن محمد بزنطی همگی از اصحاب اجازه و از اجله علما و فقهای شیعه‌اند، و شخصیت علمی وثاقت در نقل حدیث درایت وقوه تشخیص آنان و بودنشان از فرهیختگان علم و فضیلت تقوا اظهر من الشمس است، قطعاً حدیث مرسل هر یکی از این نخبگان کمتر از مراسل محمد بن ابی عمیر نمی‌باشد بنابراین ادعای مرسل بودن حدیث خدشه‌ای بر آن وارد نمی‌کند چنان چه مرسلات ابن ابی عمیر رضوان الله علیه را قبول دارند.

2 نویسنده پژوهشی درباره حدیث کساء (ص 23) با استناد به کتاب اعیان الشیعه و امل الامال نوشته‌های مرحوم سید هاشم بحرانی را متهم به غلو و سستی نموده و حال آنکه با توجه به تجلیل اعاظم و بزرگان از آن مرحوم، چنین داوری جفا در حق آن مرد علم و تقوا است. عبارت اعیان الشیعه درباره وی چنین است (ج 1، ص 249):

فی اللؤلؤ: کان فاضلا محدثا جامعا متتبعا للاخبار ربما لم یسبقه سابق سوی شیخنا المجلسی و انتهت ریاست البلد بعد الشیخ محمد بن ماجد و فی تتمة الامل الامل: کان من جبال العلم و بحوره لم یسبقه سابق و لالحقه لاحق فی طول الباع و کثرة الاطلاع حتی العلامة المجلسی، وفی ریاض العلماء: صنف ما یزید(75) م‍ؤلفاً ما بین کبیر و متوسط و صغیر کلها فی العلوم الدینیة.

و محدث قمی در سفینة البحار نیز درباره وی چنین می­گوید: (ج 8، ص 691):

هو العالم الجلیل و المحدث الکامل النبیل الماهر المتتبع فی الاخبار صاحب المؤلفات الکثیرة کالبرهان فی تفسیر القرآن، و معالم الزلفی.

صاحب جواهر درباره عدالت وی چنین می­نویسد: (جواهر الکلام، ج 13، ص 295)

لو کان معنی العدالة الملکة دون حسن الظاهر لایمکن الحکم بعدالت شخص ابداً الا فی مثل المقدس الاردبیلی و السید هاشم علی ما ینقل من احوالهم.

3شاید مجهول الحال بودن قاسم بن یحیی الجلاء الکوفی ایرادی در سند بنماید. ولکن احمد بن محمدبن ابی نصر بزنطی بالاتفاق از اصحاب اجماع است که بنابر مشهور تعداد آنها هیجده نفر است (کلیات فی علم الرجال ص 171، حدیثی را یکی از این اصحاب اجماع نقل کند آن حدیث را علما به عنوان حدیث صحیح قبول دارند، و به ضعف راوی قبل از آن توجه نمی‌کنند (رجال الحدیث و طبقاته آیةالله العظمی الخوئی، ج 2، ص 234؛ و کلیات فی العلم الرجال استاد شیخ جعفر سبحانی، ص 1656 ـ 171) اگر بزنطی از کسی حدیث نقل کرده است؛ موثق شناخته می‌شود.

  • عین الله حسنی

امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه کریمه:

ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فی‏ جَوْفِهِ (الأحزاب : 4)

از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل می­کند که فرمود:

لایجتمع حبّنا و حبّ عدوّنا فی جوف إنسان، إنّ الله لم یجعل لرجل من قلبین فی جوفه، فیحبّ هذا و یبغض هذا، فأمّا محبّنا فیخلّص الحبّ لنا کما یخلّص الذهب بالنار لا کدر فیه، فمن أراد أ­ن یعلم حبّنا فلیمتحن قلبه، فإن شارکه فی حبّنا حبّ عدوّنا فلیس منّا و لسنا منه و الله عدوّهم و جبرئیل و میکائیل و *الله عدوّ للکافرین*(البقرة : 96).1

محبت ما (آل محمد) با محبت دشمنان ما در درون انسانی هرگز جمع نمی­گردد؛ خداوند برایش در درون او دو قلب قرار نداده است که یکی را دوست بدارد و با دیگری دشمنی بورزد. دوست ما دوستی خود را در حق ما خالص می­گرداند، چنان که آتش طلا را خالص می­سازد. پس هر کس بخواهد بداند دوست ما است، دلش را آزمایش کند. اگر در دوستی ما، دوستی دشمن ما را شریک سازد، نه او از ما است و نه ما از اوییم و خداوند و نیز جبرییل و میکاییل دشمن اویند و خداوند دشمن کافران است.

آنان که از زلال کوثر قرآن کریم و آموزه ­های حیات ­بخش ائمه اطهار علیهم السلام بهره ای دارند، باید به نیکی مقام ارجمند آن بزرگواران را دریابند و برای احیای امر الهی در جوامع بشری، جایگاه والا و معارف بلند و روشن آنان را در تیره گون دنیای امروز بگسترند و آوای فلاح آنان را به جان­های آماده بنیوشانند.

1تفسیر علی بن ابراهیم قمی، ج2، ص171.

  • عین الله حسنی

اهل معرفت ولایت این سلوک را از امامان معصوم علیهم السلام خود آموخته اند؛ چنان که امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرموده اند:

قلت: یا رسول الله فنحن أفضل أم الملائکة؟ فقال: یا علی نحن أفضل خیر خلیقة الله علی بسیط الأرض و خیرة ملائکة الله المقربین؛ و کیف لاتکون خیراً منهم و قد سبقناهم الی معرفة الله و إلی توحیده؛ فبنا عرفوا الله و بنا عبدوا الله و بنا إهتدوا السبیل إلی معرفة الله.1.2

پرسیدم: ای رسول خدا، ما برتریم یا فرشتگان؟ فرمود: ای علی ما برتر از آفریده های خدا بر گستره زمین و از برگزیدگان فرشتگان مقرب درگاه خداوندیم؛ و چرا برتر از آنان نباشیم، در حالی که به شناخت خدای تعالی و معرفت وحدانیتش پیشی گرفتیم؛ آنان به واسطه ما خدا را شناختند و به واسطه ما خدا را بندگی و عبادت کردند و به واسطه ما به راه شناخت خدا هدایت شدند.

به اهل معرفت آشکار است که ارشاد و هدایت آن اصفیای به معارف الهی و برگزیدگان در وفای به پیمان فطرت، مردمان را نیز به وفاداری به پیمان فطرت رهنمون ساخته و نعمتهای فراموش شده خدا را در دلها زنده می سازد. بر اثر انس دل به فضایل و معرفت آل محمد علیهم السلام صعود به مدارج کمال و شجره طیبه شرح صدر به درک حقایق و واقعیت ها به بار می نشیند و راه تعالی به مقامات عالی معرفت هموار می شود و صبر بر مشکلات مادی و گذشت از علقه های دنیوی آسان می گردد. امام صادق علیه السلام راه یافتگان به اوج کمال معرفت را علوی نامید و فرمود:

المؤمن علوی لانه علا فی المعرفة3

مؤمن علوی (عالی­رتبه) است؛ زیرا او در معرفت به مقام عالی راه یافته است.

بنابر این، انوار تابناک ولایت، تمام وجود مؤمن را فرا می­گیرد و از درخشش فضایل اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام روح و روانش صفا و آرامش می­یابد و توان تمییز حق از باطل و صواب از ناصواب در دلش متبلور می­گردد و به هر چیز با فراست می­نگرد. امام رضا علیه السلام می­فرماید:

إتقوا فراسة المؤمن فإنه ینظر بنور الله4

از فراست مؤمن بپرهیزید که همانا او با نور خدا می­نگرد.

مؤمن، با این فراست هرگز آخرتش را با زندگی زودگذر معامله نمی­کند و در فرصت کوتاهِ عمر محدود خود، از پرداختن به اموری که ضایع کننده عمر و سرمایه آخرت است، پرهیز می­کند؛ زیرا با نور معرفت ولایت همه برنامه زندگی اش هدفمند گشته و ملاک انتخابش سود آخرت می­شود؛ در اوج صفا و نورانیت دل، ولایت و فضایل اهل بیت صلوات الله علیهم و برائت از دشمنان آنها در قلب او همواره افزون می­گردد و از کج اندیشی و الهامات شیطانی در امان می­ماند و هرگز به خود اجازه ابراز آنچه سوژه و بهانه تبلیغی به دشمنان آل محمد صلوات الله علیهم است، نمی­دهد و دل و جان عاشقان ولایت و تربیت شدگان مکتب قرآن و عترت را جریحه دار نمی­سازد.

1پیشین، ج26، ص349-350.

2پیشین، ج26، ص349-350.

3پیشین، ج7، ص171.

4بصائرالدرجات، ص79.

  • عین الله حسنی

هدایت یافتگان مکتب وحی و امامت، از زلال علوم برهانی معلمان آسمانی بهره­ مندند و از اغوا و کژتابی­های معلمانی که خود در تار اندود اوهام گرفتارند و دیگران را نیز به گرداب گم گشتگی و ضلالت دعوت می­کنند، دوری می­گزینند، چه آنان در حصن امان ولایت ­پناه یافته­ اند.

اهل معرفت ولایت هرگز از تهاجم فرهنگی کهنسال و دیرینه­ مخالفان ولایت و دشمنان خداوند و عمال آنان متأثر نمی­شوند؛ بلکه در پرتو انوار تابناک ولایت، سنت حسنه­ معرفت اهل بیت را با انقیاد و اطاعت از ایشان زینت داده و خود را از عوارض چرکین تهاجم فرهنگی می­پالایند و به سوی کمال معرفت رشد می­کنند.

قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ (البقرة : 256)

رشد (راهیابی) از گمراهی بازشناسانده شد؛ پس هرکس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد، به تحقیق به ریسمان محکم چنگ زده است که پارگی برای آن نیست و خدا شنوای دانا است.

  • عین الله حسنی

مسایل امام­شناسی چنان نیست که تنها یک مسئله­ی اعتقادی جدا افتاده از سایر معارف و ساحت ایمانی انسان باشد؛ بلکه امری است که در شبکه­ی معرفت دینی، با تمام اجزای آن می­پیوندد و هویت ایمانی را فرامی­برد تمامیت عرصه­ی شناختی انسان را تحت اندیشه­ی والای ولایت الهی ارتقا می­بخشد.

معرفت به مسایل امام­شناسی با تکوین سعه­ی وجودی انسان و سعادت ابدی وی پیوند دارد که باید با ابتنا بر وحی و برهان سلیم، در روح انسان ریشه دواند و جان انسان جوانه زند. این معرفت ارجمند باید انسان را به سرمنزل اطاعت رساند و در نهایت به مقام و مرتبت فرازمند تسلیم و اسلام محض ره برد. جنس معرفت به مسایل امام­شناسی، از جنس دانستنی­های عقل جزوی­اندیش نیست که تنها در انبان شناخت ذهنی آدمی تلنبار گردد؛ بلکه از جنس دانش و بینشی است که به نور می­پیوندد و صاحب آن را به روشن­بینی و بصیرت معنوی می­رساند که تمام شئونات حیاتش را درمی­نوردد و ساحت اندیشگی و رفتاری را در پرتو خود فروغ می­بخشد. درک فضایل رسول اعظم صلی الله علیه و اله و اهل بیت علیهم السلام و وقوف بر مرتبت الهی آنان، موجب جلای دیده و صفای جان و سبب سیر در مسالک معنوی و صعود بر مدارج کمالات است. این معرفت رهایی­بخش، دل مؤمن را از تیرگی گناهان و کژاندیشی­ها می­شوید و به سرچشمه­ی پاکی و سلامت روح رهنمون می­شود. علی امیرالمومنین علیه اسلام فرمود: «المعرفة برهان الفضل»1

خداوند ما را به مودّت اهل بیت علیهم السلام دستور داده است. مودت دوست صدیق و جان­نثاری پایدار را می­گویند.2 معرفت به فضایل و مناقب آنان و مودت بدان بزرگواران در طول حب الهی است و اهل معرفت بدان وسیله در منازل سلوک دینی گام می­نهند و مراتب صعود را به سوی پروردگار طی می­کنند. این روشن ضمیران هرچند در میان مردمان می­زیند، اما پیش از آن و بیش از آن خود را در محضر حضرت احدیت جلّت عظمته می­بینند و در پرتو نور ولایت، آن اولیای معصوم الهی و ائمه­ی هدی علیهم السلام را شاهد کردار و گفتار و پنهان و آشکار خود می­دانند3 و بدان سبب همواره در شکوه حضور الهی، در میانه­ی خوف ورجاء می­زیند. از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود:

العارف شخصه مع الخلق و قلبه مع الله4

اهل معرفت به ظاهر با مردم­اند؛ ولی قلبشان متوجه خدای متعال است.

1غررالحکم ص829

2ینابیع المودة، ص14.

3خدواند عزوجل می­فرماید:

*وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ* (التوبة : 105)

و بگو کارشان را بکنند، پس خدا و رسول او مؤمنان کار شما را خواهند دید و به زودی به سوی دانای پنهان و آشکار باز گردانده می­شوید، آنگاه شما را به آنچه کرده­اید، خبر می­دهند.

4بحار الانوار، ج2، ص394.

  • عین الله حسنی

یتلخّص دعوة الأنبیاء ورسالتهم بإثارة دفائن العقول؛ وإرشادهم إلی الفطرة بمعرفة الله؛ وتوحیده؛ والنجاح من الشرک والکفر إلی الطاعة والعبودیة لله سبحانه وتعالی؛ وتنظیم أمور المعاش والمعاد بما جاؤا من عند الله العلیم الحکیم.

قال أمیرالمؤمنین صلوات الله علیه: «فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ؛ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ؛ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ؛ وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ؛ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ؛ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ؛ وَ یُرُوهُمْ آیَاتِ الْمَقْدِرَةِ؛ مِنْ سَقْفٍ فَوْقَهُمْ مَرْفُوعٍ؛ وَ مِهَادٍ تَحْتَهُمْ مَوْضُوعٍ؛ وَ مَعَایِشَ تُحْیِیهِمْ؛ وَ آجَالٍ تُفْنِیهِمْ؛ وَ أَوْصَابٍ تُهْرِمُهُمْ؛ وَ أَحْدَاثٍ تَتَابَعُ عَلَیْهِمْ؛ وَ لَمْ یُخْلِ اللَّهُ سُبْحَانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِیٍّ مُرْسَلٍ؛ أَوْ کِتَابٍ مُنْزَلٍ؛ أَوْ حُجَّةٍ لَازِمَةٍ؛ أَوْ مَحَجَّةٍ قَائِمَةٍ؛ رُسُلٌ لَا تُقَصِّرُ بِهِمْ قِلَّةُ عَدَدِهِمْ؛ وَ لَا کَثْرَةُ الْمُکَذِّبِینَ لَهُمْ؛ مِنْ سَابِقٍ سُمِّیَ لَهُ مَنْ بَعْدَهُ‏؛ أَوْ غَابِرٍ عَرَّفَهُ مَنْ قَبْلَهُ؛ عَلَى ذَلِکَ نَسَلَتِ الْقُرُونُ؛ وَ مَضَتِ الدُّهُورُ؛ وَ سَلَفَتِ الْآبَاءُ؛ وَ خَلَفَتِ الْأَبْنَاءُ؛ إِلَى أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله لِإِنْجَازِ عِدَتِهِ؛ وَ إِتْمَامِ نُبُوَّتِهِ ؛ مَأْخُوذاً عَلَى النَّبِیِّینَ مِیثَاقُهُ؛ مَشْهُورَةً سِمَاتُهُ؛ کَرِیماً مِیلَادُهُ؛ وَ أَهْلُ الْأَرْضِ یَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ؛ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ؛ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ بَیْنَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ؛ أَوْ مُلْحِدٍ فِی اسْمِهِ؛ أَوْ مُشِیرٍ إِلَى غَیْرِهِ؛ فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ؛ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَکَانِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ؛ ثُمَّ اخْتَارَ سُبْحَانَهُ لِمُحَمَّدٍ صلی علیه وآله لِقَاءَهُ؛ وَ رَضِیَ لَهُ مَا عِنْدَهُ؛ وَ أَکْرَمَهُ عَنْ دَارِ الدُّنْیَا؛ وَ رَغِبَ بِهِ عَنْ مَقَامِ الْبَلْوَى؛ فَقَبَضَهُ إِلَیْهِ کَرِیماً». 1

فیستهدف دعوة الأنبیاء أموراً. منها:

1- أول دعوتهم وأکبر هدفهم هدایة الناس علی أداء ما خلقوا لإجله وهو معرفة الله والعبودیة له سبحانه؛ کما قال الله عزّوجلّ: «وَ مَا خَلَقْتُ الجِْنَّ وَ الْانسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ (الذاریات: 56)»؛ وأن ینبّهوا «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتىِ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَْالَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَالِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لَکِنَّ أَکْثرََ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ (الروم: 30 )» فی کلّ زمان وفی کلّ مکان؛ و إصلاح العقیدة فی الله ؛ وتصحیح الصلة بین العبد وبین خالقه؛ والدعوة لإخلاص الدین لله والعبودیة له وحده عزّوجلّ؛ وأنه هو النافع المستحق للعبادة والدعاء والإلتجاء والنسک لساحة قدسه وحده؛ وکانت حملة الأنبیاء وهجمة تبلیغهم متمرکزة وموّجهة إلی نفی الشرک والکفر والنفاق والإلحاد. یشهد بذلک آیات عدیدة من القرآن وسنّة دعوتهم علیهم السلام.

2- من رسالة الأنبیاء الدعوة إلی معرفة أنفسهم والإیمان بنبوّتهم وکمالاتهم المفاضة من الله الرؤف الرحیم؛ وهم أئمّة یهدون بأمرالله تعالی إلی المعارف الأصیلة التی هی من أرکان الدین وأساسه؛ ولن ینال العقل إلی معرفتها إلا بالتعلم عمّن یوحی إلیه بإذن الله. مثلاً من وظائف النبوة و رسالتها الدعوة بعوالم الغیبیة الّتی لایصل العقل إلیها من دون هدایة الأنبیاء علیهم السلام. فمن زعم أن العقل من دون تعلّم عن الأنبیاء وبإستقلاله یدرک الحقایق والمعارف فقد ضلّ عن الحق؛ ولایصل علی المطلوب سیّما فی الأمور الغبیة الّتی لایدرکها العقل ولایعرفها إلاَ بالإستضائة ممّا أوحی الله إلی أنبیائه علیهم السلام. فلا یختصّ قصور العقل بتحصیل الأحکام؛ بل قصوره فی إدراک العقائد والمعارف الّتی من الأمور الغبیة من الواضحات وإختلاف الآراء فیها من أقوى الشاهد بذلک .

قال الفقیه الأعظم الشیخ الأنصاری رضوان الله علیه: «وأوجب من ذلک الخوض فی المطالب العقلیة النظریة؛ لإدراک مایتعلق بأصول الدین فإنه تعریض لهلاک الدائم والعذاب ا لخالد»2. وقال الشیخ المفید أعلی الله مقامه: «وأتفقت الإمامیة علی أن العقل یحتاج فی علمه نتائجه إلی السمع ینبّه العاقل علی کیفیة الإستدلال».3

وقال عفیف عبد الفتاح طبّارة من علماء العامة : ولقد حاولت الفلسفة الإغریقیة وغیرها أن تخوض فی الإلهیّات؛ فجائت بالسخف المرذول والمتناقض من الآراء؛ کما إختلف العلماء حدیثاً فی تفسیرهم لهذه الإلهیّات عند ما إعتمدوا علی عقولهم؛ بینما الأنبیاء جاؤا بالقول الفصل فی تفسیر وتحدید هذه القوّة الإلهیّة بما یطمئنّ إلیه العقل.4

3-من رسالة الأنبیاء علیهم السلام تعلیم الأخلاق الفاضلة وتهذیب النفوس عمّا یردیها بتبیین الأحکام والسنن؛ وترغیب الناس إلی المعارف الحقّة؛ ومحاسن الأخلاق؛ والأعمال الصالحة الّتی تؤّهل الإنسان إلی مرضات الله سبحانه؛ ویصحّح صلة بین العبد و بین ربّه؛ وبتحذیرالناس وترهیبهم من مساوی الأخلاق والأعمال المنکرة الّتی یفسد بها المجتمع الأنسانی وتؤدّی إلی سخط الله وعذابه. فینتظمون نظام الحیاة للإنسان بإرائة الطریق له؛ لیسلک الحیاة المثلی بالشرائع والمعارف الراقیة الّتی یتلقونه من الله عزّوجلّ.

واضح عند الکلّ: أن الناس بجمیع أقشارهم لایستطیون التوصل بعقولهم إلی جمیع ذلک؛ بل الأقلّ منها. لأن عوامل غرائزهم وشهواتهم تجعل مصالحهم فی هفوة متفاوتة؛ وعقولهم محدود لا یحیط جمیعها. قد یعملون الشرّ إذا کان فی ظاهر الأمر غنم وفائدة؛ وقدیترکون الخیر إذا کان لایضمن مایتوّهمون منافع ولا یرضی أهوائهم الخاصّة. الدلیل الواضح لذلک یومنا هذا شعار الدفاع عن حقوق البشر فی برنامج الأثیمة الدول الجائرة الطاغیة الّتی تدّعی أنهم وصلوا إلی درجة العالیة من الرقی والمدنیة؛ مع ذلک لاخفاء لأحد تراکم ما یسوّد وجوههم فی عالمنا الیوم من الفتن والظلم والطغیان و إنتهاک حقوق الضعفاء وانحدار دمائهم المحترمة بأیادیهم الأثیمة، خذلهم الله تعالی.

1-شرح نهج البلاغة عبده من خطبة الأولی

2-فرائد الأصولج1 ص21

3أوائل المقالات ص44

4-الأنبیاء مع القرآن الکریم ص15

  • عین الله حسنی